اهمیت دستیابی به خواسته های کوچک
کودکی هفت هشت ساله بودم که از اطرافیان و برنامه های تلویزیونی با واژه ی ثروت آشنا شدم و فهمیدم که ثروتمند بودن خوب است. دقیقا نمیدانستم ثروت چیست و به چه کسی ثروتمند می گویند و اما جذابیت زیادی در آن یافتم و در همان سالها سودای ثروتمند شدن در من شکل گرفت. آن زمان به این می اندیشیدم که به دست آوردن چه چیز من را ثروتمند می کند؟ آیا باید پول زیادی به دست بیاورم؟ آیا باید اسباب بازی های بیشتر و بهتری داشته باشم؟ باید لباس هایم چند برابر دیگران باشد؟ در نهایت به این نتیجه رسیدم که باید آنقدر پول داشته باشم تا بتوانم هر چه می خواهم با آن بخرم.
در آن سن پول زیاد برای خریدن هر آنچه میخواهم، مترادف بود با مقدار بسیار زیادی پول برای خرید کلی اسباب بازی! تصور می کردم شاید صاحب مغازه اسباب بازی فروشی ثروتمندترین فرد دنیاست. وقتی از مادرم پرسیدم آیا صاحب مغازه اسباب بازی فروشی ثروتمندترین فرد دنیاست؟ با قاطعیت پاسخ داد نه! او فقط فردیست که از فروش اسباب بازی ها کسب سود می کند.
کمی بعدتر فهمیدم که در دنیای آدم بزرگها داشتن ملک و املاک مختلف مانند زمین، خانه و سایر دارائی ها مانند اتومبیل، طلا و موجودی حساب بانکی زیاد به معنی پولدار بودن یا همان ثروتمند بودن تلقی می شود. پس افراد، پول زیاد را برای کسب این نوع دارائی ها و داشتن زندگی بهتر طلب می کنند. اما خود پول نباید هدف ثروتمند بودن باشد. زیرا خود اسکناس ها موجب زندگی بهتر نمی شوند. بلکه آنچه بعدا با آنها خریداری می شود، زندگی بهتر و حس خوب را برای ما به ارمغان می آورد. همچنین بسیاری از اهداف ما مستقیما با پولی که خودمان کسب می کنیم به دست نمی آیند. چه بسیار اهدافی که با اتفاقات مختلف به سمت ما جذب می شوند و پول ما در جذب این اهداف نقشی نداشته است.
در آن سالها با کمی پرس و جو خانه را به عنوان هدفی که از طرف همه افراد دارائی ارزشمندی تلقی می شد انتخاب کردم. هدفی بسیار بزرگ بود. از وقتی خرید خانه را به عنوان هدف انتخاب کردم، ذهنم بیشتر به افراد و اتفاقات مرتبط با خرید خانه توجه می کرد. اما هر چه از محیط دریافت می کردم مرا ضعیف تر می کرد. بیشتر افرادی را می دیدم که با وجود اینکه سالهاست کار می کنند و درآمد دارند، هنوز موفق نشده اند خانه ای خریداری کنند یا با افرادی آشنا می شدم که با زحمت بسیار حتی توان اجاره یک خانه را نیز ندارند. این دریافت ها از محیط روز به روز مرا ضعیف تر می کرد. به تدریج باور کردم که خریدن خانه کار من نیست و من برای انجام آن بسیار کوچک هستم. یکی از صدها توجیحی که برای رها کردن این هدف در من شکل گرفت این بود که خرید خانه درآمد بالا می خواهد و چون من درآمدی ندارم پس رسیدن به این هدف غیر ممکن است.
به مرور در ضمیرم باورهایی شکل گرفتند که برای دستیابی به این خواسته مناسب نبودند و مانند ترمزی قدرتمند، مانع از حرکت من به سوی اهدافم بودند. اما به نظر شما مشکل از کجا بود؟ از محیطی که باورهای منفی به من منتقل کرده بود؟ از خودم؟ از هدف؟
انتخاب هوشمندانه اهداف
انتخاب هدف داشتن خانه به خودی خود بد نبود و مشکلی نداشت. اما نحوه حرکت من به سمت این هدف و برنامه ریزی من برای دستیابی به آن مناسب نبود. من خیلی با این خواسته فاصله داشتم و هیچ گونه آمادگی برای رسیدن به آن نداشتم. من هیچ تکاملی برای داشتن خانه طی نکرده بودم.
قانون تکامل
یکی از بزرگترین قوانین موجود در کائنات قانون تکامل است. جهان بر اساس تکاملی چند میلیارد ساله خلق شده است. هر پدیده ای برای رشد نیاز به تکامل دارد. انسان ها نیز برای رسیدن به اهدافشان باید از جایی که اکنون قرار دارند به جایی که متناسب با هدفشان است، تکامل یابند. این تکامل شامل رشد ذهنی، جسمی، رشد مهارت ها، افزایش علم و آگاهی و… است. بنابراین وقتی هدفی برای دستیابی برمی گزینید، باید آنقدر تکامل پیدا کنید که آماده رسیدن به هدفتان بشوید. کائنات به محض اینکه شما آمادگی لازم را کسب کنید، خواسته تان را به شما می رساند.
دلیلی که باعث می شود افراد از حرکت به سمت خواسته هایشان دلسرد شوند، نادیده گرفتن همین تکامل است. فردی را تصور کنید که تصمیم می گیرد در ورزش کاراته فعالیت کند. به محض اینکه در کلاس های آموزش کاراته ثبت نام می کند، به او کمر بند سفید داده می شود. در ورزش کاراته رنگ کمربند نشان دهنده میزان مهارت شخص در این ورزش است. شخصی که کمربند سفید دارد نمی تواند با فردی که دارای کمربند مشکی است مبارزه کند و او را شکست دهد. بنابراین کسی که می خواهد فرد دارای کمربند مشکی را شکست دهد، باید مهارت های مختلف را به تدریج آموخته، مبارزه های مختلفی را با افراد هم سطح خود انجام دهد تا به کمربند مشکی برسد. سپس لایق مبارزه با فردی که او هم دارای کمربند مشکی است می شود. سیر تکاملی دستیابی به اهداف نیز دقیقا شبیه به کمربندهای کاراته است.
قبل از دستیابی به یک هدف بزرگ، باید به اندازه کافی به اهداف کوچکتر از آن دست پیدا کرده باشید. بهترین روش دستیابی به خواسته ها اینگونه است که ابتدا هدفی چالش برانگیز را که خیلی بزرگ نیست انتخاب می کنید. هدف باید به گونه ای انتخاب شده باشد که رسیدن به آن نیازمند تغییر و تحولاتی در شماست. این تغییر و تحولات می تواند شامل موارد ذهنی، جسمی، مهارتی، دانش و اطلاعات، احساسی و … باشد. در نهایت نیز پس از رسیدن به این هدف، هدف بعدی را کمی بزرگتر انتخاب می کنید. با این تکامل تدریجی شما همزمان ذهن، ضمیر، باورها و مهارت هایتان را نیز رشد می دهید.
هنگامی که هدفی مانند داشتن خانه را انتخاب می کنید، باید مهارت هایی مانند نظافت خانه، مدیریت بخش های مختلف و نگهداری از آن را بیاموزید. در کنار این مهارت ها، تکاملی مهم تر باید در ذهن شما اتفاق بیوفتد. باورهای ذهنی شما باید برای دریافت خانه آماده شوند. شما هنگامی که هدفی کوچک اما چالش برانگیز را انتخاب می کنید، به محض موفقیت در دستیابی به آن، اعتماد به نفس، عزت نفس، باور به موفقیت و رسیدن و باورهای مثبت ذهنی در شما به همان نسبت رشد می کنند. پس اهمیت دستیابی به اهداف کوچکتر این است که با هر بار موفقیت در کسب هدف، به اندازه آن هدف شما نیز از هر لحاظ بزرگتر می شوید و رشد پیدا می کنید. با ادامه این روند شما آماده به دست آوردن خواسته های بزرگتر و چالش برانگیزتری می شوید که در گذشته برای شما غیر ممکن بودند.
به عنوان مثال اگر هدف شما داشتن یک میلیارد تومان دارایی است، در حالی که درآمد ماهیانه شما ده میلیون تومان است، رسیدن به این هدف احتمالا در ذهن شما غیر ممکن است. هر چقدر هم که به خودتان انگیزه بدهید و سعی کنید برای رسیدن به این هدف تلاش کنید، ضمیر ناخودآگاه شما مانع از حرکت شما می شود. اما اگر این هدف را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید، دستیابی به هدف نهایی ممکن می شود. برای مثال هدف اول خود را رسیدن به پنجاه میلیون تومان دارائی قرار می دهید. این هدف با هدف نهایی شما فاصله زیادی دارد اما این هدف با درآمد کنونی شما یعنی 10 میلیون تومان در ماه برای شما چالش برانگیز است. باید هر ماه مبلغی را ذخیره کنید تا بتوانید به آن دست پیدا کنید اما غیر ممکن نیست و ذهن شما نیز آن را پس نمی زند. پس از چندین ماه ذخیره دارائی وقتی این مبلغ را در حساب خود می بینید، ذهن شما نسبت به قبل قدرتمندتر می شود. تا حد کمی باور می کند که اهداف قابل دستیابی هستند. این میزان از خودباوری و باور به موفقیت، برای رسیدن به یک میلیارد تومان کافی نیست و تا آن مبلغ راه طولانی ای در پیش است.
پس از موفقیت اولیه هدف دوم را چالش برانگیزتر و بزرگتر انتخاب کنید و این کار را تا رسیدن به هدف نهایی تکرار کنید. با هر بار دستیابی به هدفِ بزرگتر، ذهن شما نیز بارها و بارها بزرگتر می شود. سرعت دستیابی شما به اهداف بعدی نیز افزایش پیدا می کند. وقتی اولین بار پنجاه میلیون تومان را هدف قرار دادید، ماهها زمان برد تا به این هدف دست پیدا کنید. اما اکنون پس از چندین بار رسیدن به هدف، سرعت شما افزایش یافته و با سرعت و راحتی بیشتری به هدف خود می رسید.
این روش را می توانید برای اهداف مختلف، استفاده کنید. اگر می خواهید صاحب یک خانه بزرگ شوید، باید ابتدا داشتن دارائی های مختلف را تجربه کنید. قبلا که سن کمتری داشتم روشی متضاد با این را در پیش گرفته بودم. آن زمان لیست اهدافم را نوشتم. سپس تصمیم گرفتم ابتدا بر روی خرید خانه که ارزشمندترین هدفم بود تمرکز کرده و سپس به سراغ هدف های متوسط و کوچکتر بروم. اما بعدها فهمیدم مانند ورزشکار تازه کاری که نمیتواند ابتدا سنگین ترین وزنه ی باشگاه را بلند کند و ابتدا باید با وزنه های کوچک آمادگی کسب کرده و سپس به سراغ سنگین ترین وزنه برود، من نیز باید با رسیدن به خواسته های کوچک، خود را برای دریافت بزرگترین و ارزشمندترین خواسته ام آماده می کردم.
در لیست من اهدافی بودند که هم داشتن آنها حس خوبی به من می داد، هم رفاه و راحتی بیشتری را برایم به ارمغان می اورد و هم کمی ضروری بودند اما هر بار هدف های دیگر را که بزرگتر بودند در اولویت قرار می دادم و تمرکز بر انها را به تعویض می انداختم. پس از درک قانون تکامل، جهت حرکتم را تغییر داده و تمرکزم را بر روی کوچترین و در عین حال ضروری ترین خواسته ام قرار دادم و هر بار پس از دستیابی به یک هدف، هدف بعدی را کمی بزرگتر انتخاب میکردم. هر بار که به یک هدف دست پیدا میکردم، در درونم احساس قدرت بیشتری از آنچه قبلا بود حس میکردم.
نکته مهمی که در انتهای این مقاله قصد دارم به آن اشاره کنم این است که ولخرجی کردن و خریدن لوازم و وسایل غیر ضروری با دستیابی به اهداف متفاوت هستند. برای مثال اگر هم اکنون تلفن همراه قابل قبولی دارید که پاسخگوی کارهای روزانه شماست، خریدن گوشی اپلی که جدیدا به بازار معرفی شده و با صرف هزینه زیاد به دست می آید، دستیابی به اهداف نیست. خریدن این وسیله چیز جدیدی به زندگی شما اضافه نمی کند. شاید تنها کمی کیفیت عکس هایتان بهتر شود اما در مجموع اتفاق خاصی را رقم نزده اید. خرید این وسیله نه تنها چیزی به زندگی شما اضافه نمی کندف بلکه بخش قابل توجهی از دارائی های شما را نیز از دسترس خارج می کند.
در ادامه از شما دعوت میکنم تا نظرات و تجربیات ارزشمندتان را در مورد این موضوع با ما و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
دیدگاهتان را بنویسید