همه چیز درباره من!
سلام
من فرهاد کوکائیان هستم. به سایت من خوش آمدید. دوست دارم چند کلامی در مورد خودم صحبت کنم تا بیشتر با من آشنا بشوید.
سالها قبل هنگامی که کودک بودم به من گفته می شد انسان قادر است به هر آنچه می خواد دست پیدا کند. خواستن توانستن است. پس آرزوهای بزرگ داشته باش!
وقتی با این واقعیت آشنا شدم، رؤیاهای بزرگی را با خوشحالی در ذهنم جای دادم. اما سؤالی که در ذهنم اجاد شد این بود که، راه رسیدن به این رؤیاها چیست؟

چیزی که در آن روزها اطرافیانم به عنوان رمز موفقیت به من معرفی می کردند؛ تلاش، سخت کوشی، پشتکار، عرق ریختن و شب زنده داری برای رسیدن به هدف معرفی می شد.
از همان کودکی فرد سخت کوشی بودم. برای کسب درآمد از همان روزها کار می کردم. زمانی که سخت مشغول کار و تلاش برای دستیابی به رؤیاهایم بودم، افرادی را می دیدم که بدون تلاش به موفقیت های بسیار بزرگتر از آنچه در ذهن هدفگذاری کرده بودم می رسیدند. در همان زمان تناقض بین این راهکارها و نتایج، ذهن من را برای مدتها به خود درگیر کرد. اما توجیه های اطرافیان سرپوشی بر این افکار بود.
آن روزها سعادت در آخرت و همچنین موفقیت در زندگی دنیوی، تا حد زیادی در گرو شرکت در برخی مراسم و برگزاری برخی مناسک و گریه و زاری در آنها بود. وقتی در این مراسم شرکت می کردم نمی فهمیدم که چرا با وجود اینکه احساسی از گناه در من وجود ندارد باید گریه و زاری و طلب بخشش کنم. سؤال اساسی ذهن من این بود که اگر قرار است خداوند گناهان را ببخشد و اگر خداوند بسیار بخشنده است، پس چرا باید از فرد دیگری طلب بخشش کنم؟ از همه مهمتر اینکه طلب بخشش برای گناهان چه ارتباطی با موفقیت و داشتن فردایی بهتر دارد؟ آیا برای موفقیت باید در کار و حرفه خود تلاش کنیم یا در گریه کردن و دلسوزیِ بیشتر؟ آیا موفقیت امری ذهنی است یا عملی؟
روزها گذشت و سؤالات ذهنی من به شدت زیاد شدند. تصمیم گرفتم برای پاسخ دادن به آنها اقدامی بکنم. به جلسات فردی در مسجد می رفتم و سؤالاتم را مطرح کردم اما پاسخ ها متقاعد کننده نبود. تصمیم گرفتم خودم شروع به مطالعه و بررسی کنم. ابتدا از کتاب های افراد موفق شروع کردم. دیدگاه ها در مورد موفقیت بسیار متفاوت بود. هر کس به موضوعی خاص بیش از سایر موضوعات اشاره و تاکید کرده بود. برخی به برنامه ریزی و بازاریابی اعتقاد داشتند. برخی حفظ انگیزه و جنگیدن تا لحظه آخر را رمز موفقیت می دانستند. برخی بر دید مثبت در کسب و کار و برخی فاکتورهای ذهنی بیش از سایر موضوعات تاکید می کردند. تناقض بیشتر شد. در جامعه خودم آبادی دنیا و آخرت در گرو داشتن حس بدتر و گریه های سوزناک تر بود در حالی که در کتاب های موفقیت، مردم به داشتن حس مثبت و خوب تشویق می شدند.

دو دستگی عجیبی در ذهنم ایجاد شده بود. باید موضوع را ریشه ای تر و عمیق تر بررسی می کردم. تصمیم گرفتم هنگام مطالعه کتاب ها، تمام مواردی که تحت عنوان عوامل و رموز موفقیت معرفی می شوند را به در جایی دسته بندی و لیست کنم. پس از مطالعه تعداد بسیار زیادی از کتاب های موفقیت، مدیریت و روانشناسی، این عوامل را استخراج و دسته بندی کردم. موارد مشترک را از موارد متفرقه جدا و دسته بندی کردم و در نهایت به الگویی برای موفقیت رسیدم که در اکثر کتاب ها یکسان است.
پس از مطالعه این کتب زمینی، مطالعه قرآن را آغاز کردم. بسیار دقیق و موشکافانه به دنبال این موارد و الگوها در لابلای آیات الهی کنکاش کردم. جالب اینکه تقریبا همه آنها توسط آیات قرآن تایید شده بود.
آن روزها در دانشگاه مشغول تحصیل نیز بودم. رشته ی من مدیریت با گرایش کارآفرینی بود. برای کنفرانس در بسیاری از کلاس ها باید با کارآفرینان موفق مصاحبه می کردیم و نتایج را در کلاس ارائه می کردیم. انجام این مصاحبه ها فرصتی بسیار مناسب برای اصلاح بیشتر و بهتر الگویی بود که در مطالعاتم به آن دست پیدا کرده بودم.
وقتی در هر کتاب یا مصاحبه با موردی جدید آشنا می شدم با اشتیاق فراوان تلاش می کردم آن را به گنجینه ای که قبلا به دست آورده بودم، اضافه کنم و سپس خود نیز آن را با تمام وجود به کار می بستم. قبل از آشناییِ من با این قوانین، در وضعیت خوبی زندگی نمی کردم. فردی فربه با اعتماد به نفس بسیار پایین بودم که حتی توان صحبت کردن در جمع های خانوادگی را نداشتم. به سختی در دانشگاهی بسیار ضعیف پذیرفته شده بودم و وضعیت مالی فاجعه باری داشتم. برای کسب درآمد سخت کار می کردم اما یا کارفرماها حقوقم را نمی دادند، یا خیلی دیر پرداخت صورت می گرفت و یا آنچه پرداخت می شد، با آنچه توافق شده بود تفاوت داشت. مدام بدهکار می شدم و به دنبال راهی برای حل مشکلاتم می گشتم. تا اینکه مطالعه این قوانین را آغاز کردم. همزمان با مطالعه کتاب ها و قوانین، آنها را نیز در زندگیم بکار می بردم.
پس از گذشت مدتی، زندگیم کم کم دچار تغییر شد. از آن فرد فربه تبدیل به یک بوکسور بسیار خوش استایل شده بودم که مبارزات بسیار چشم نوازی انجام می داد. توانسته بودم از آن دانشگاه متوسط در شهری دور افتاده، به دانشگاه علامه طباطبائی بیایم و در رشته مدیریت به ادامه تحصیل بپردازم. فردی که اعتماد به نفس برای بیان خواسته های خود را نداشت تبدیل به فردی شده بود که در دانشگاه جذاب ترین و پر مخاطب ترین کنفرانس ها و همایش ها را برگزار می کرد. آن روزها دبیر انجمن دانشجویی بودم و موفق شدم چند نمایشگاه، جشنواره، همایش و نشست دانشجویی بزرگ برگزار کنم. با یکی از اساتید موفق به جذب سرمایه گذار شدیم و شرکتی در زمینه صادرات مواد غذایی تاسیس کردیم.
به معنای واقعی از یک فرد سطح پایین به فردی بسیار موفق تبدیل شده بودم. بسیاری از دوستان و آشنایان مشتاق آشنایی با قوانین من شده بودند. با شوق فراوان ساعت ها در فضای مجازی و حقیقی مباحث موفقیت را برای دوستانم توضیح می دادم. بعدها که تعداد مخاطبان من زیادتر شد، مقالاتی در قالب PDF تهیه و هر هفته برای آنها ارسال می کردم. بازخورد های مثبت دوستان به قدری بود که تصمیم گرفتم سایتی راه اندازی کنم و مباحث موفقیت را از آن طریق منتشر کنم. گروه تحقیقاتی یکشو در سال 96 متولد شد و اکنون این گروه تحقیقاتی پلی برای ارتباط بین من و شماست تا از این طریق بتوانم دانسته ها و تجربیاتم در زمینه موفقیت و قانون جذب را با شما دوستان عزیزم درمیان بگذارم.

در حال حاضر در حدود صد مقاله رایگان، چندین کتاب صوتی، ده ها ویدئو انگیزشی، دو کتاب الکترونیک و یک دوره قانون جذب به نام دوره قانون توانگری ،حاصل این چند سال فعالیت من در گروه تحقیقاتی یکشو است. امیدوارم از مطالعه این آگاهی های ارزشمند لذت ببرید و از آن در تمام جنبه های زندگی خود استفاده کنید.
برایتان آرزوی موفقیت در تمام جنبه های زندگی را از خداوند بزرگ خواستارم.
فرهاد کوکائیان
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
برایم خیلی جالبه که شما هم باور دارین قرآن شفای همه دردها و مشکلاته!و البته نه با برداشت های سنتی و ظاهری!من هم کاملا! به این باور دارم و می دونم که خدا به هیچ کس و هیچ چیز ظلم نمی کنه!ممکنه مسایلی برایم باشه که اذیتم کنه و من نفهمم باید چی کار کنم،ولی همین که خود خدا هست و نگاه می کنه انگار آبیه که روی آتش ریخته می شه!و همیشه سعی می کنم در راه بهتر شدن باشم و البته گاهی به قول معروف حوب اِرور می دم!شاید هم راه میانبری پیش پا اومد و ناگاه…همیشه بهترین چیزها قابل پیش اومدنه که ممکنه چیزهای به ظاهر ساده ای هم باشه..و از تو حرکت از خدا برکت…