زندگینامه آریانا هافینگتون
آریانا هافینگتون کیست؟
آریانا هافینگتون نویسنده سیزده کتاب، ناشر، روزنامه نگار، مفسر و مجری توانا و موفق در تلویزیون و سایر رسانههای بین المللی، مجری برنامه رادیویی Left, Right & Center و مادر دو فرزند است. او همچنین بنیانگذار نشریه و وبسایت خبری هافینگتون پست نیز هست. هرچند آریانا قبل از راهاندازی هافینگتون پست نیز به شهرت رسیده بود، اما بیش از همه به واسطه این وبلاگ خبری موفق شناخته میشود. در ادامه زندگینامه آریانا هافینگتون از مجله موفقیت یکشو به شما تقدیم می شود.
کودکی آریانا هافینگتون:
آریانا استاسینوپولوس، ملقب به آریانا هافینگتون Arianna Huffington در تاریخ 15 ژوئن سال 1950 در شهر آتن یونان متولد شد. اکنون که آریانا 70 سال دارد، معتقد است که نقطه عطف زندگیش زمانی بود که در آتن زندگی میکرد. آن زمان کودکی 11 ساله بود و والدینش در آن زمان از هم جدا شدند. سرپرستی آریانا با مادرش بود و او در مورد شخصیت مادرش و تأثیر آن بر موفقیتهایش میگوید:
مادرم شخصیتی مثبت اندیش داشت و همیشه تلاش میکرد همه چیز را با عینک خوشبینی ببیند. همچنین مادر آریانا دارای روحیهای آموزشی بود. او در این باره میگوید: مادرم تلاش زیادی کرد تا من این واقعیت را بفهمم که شکست واقعه ترسناکی نیست. شکست در مقابل موفقیت قرار ندارد. بلکه شکست پلی است برای رسیدن به موفقیت، این تلاشهای مادرم، در نهایت به من کمک کرد که از شکست در زندگی هراسی نداشته باشم و با استقامت و تسلیم نشدن در برابر ناملایمات، از آنها پیروزی بسازم.
دوران تحصیل آریانا دوران پر فراز و نشیبی بود. تحصیل در دانشگاه کمبریج آرزوی او بود. آریانا هافینگتون پس از پذیرفته شدن در دانشگاه کمبریج، برای تحصیل در رشته اقتصاد باید به کشور انگلستان سفر میکرد. اما در سال 1967، یعنی همان سالی که آریانا باید در کلاسهای اقتصاد حاضر میشد، بعد از یک کودتای نظامی در یونان، حکومت نظامی در کشور اعلام شد.
آریانا هافینگتون در این دوران با یک چالش روبرو شده بود. او باید بین رویای خود و یا احترام به قوانین کشور، یکی را انتخاب میکرد. آریانا در این باره میگوید: در آن زمان مادرم با اصرارهای خود من را متقاعد کرد که حکومت نظامی را نادیده بگیرم و به دانشگاه بپیوندم. مادرم هیچ بهانهای را برای نرفتن به دانشگاه قبول نمیکرد. آریانا معتقد است که مادرش برای موفقیت فرزندانش از هیچ تلاشی مضایقه نکرده است.
او در یکی از کتاب لایش با عنوان «شجاعت در عشق، کار و زندگی» مینویسد: مادرم از وسایل خانه، جواهرات و هر آنچه در توان داشته را برای موفقیت من و خواهرم هزینه کرده است. او تلاشهای زیادی برای ورود من به دانشگاه کمبریج و ورود خواهرم به دانشگاه رویال در رشته هنرهای نمایشی انجام داد.
تحصیل در دانشگاه
آریانا هافینگتون هنگام ورود به دانشگاه کمبریج تنها 17 سال داشت. دانشگاه کمبریج دنیایی جدید برای آریانا بود. آریانا به دلیل اینکه از کشور دیگری به انگلستان سفر کرده بود، لهجهای متفاوت با سایر دانشجوها داشت و این یک چالش برای آریانای جوان به حساب میآمد. زیرا کلاسهای این دانشگاه به صورت مشارکتی بود و او باید در بحثهای کلاسی مشارکت میکرد. آریانا در نهایت با حفظ اعتماد به نفس خود و با پیروی از حس درونش، توانست بر این مانع غلبه کند و تصمیم گرفت با همان لهجه در مباحث دانشگاه حضور پیدا کند.
وی پس از دریافت مدرک کارشناسی، توانست به تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد رشته اقتصاد بپردازد. آریانا هنگامی که مقطع کارشناسی ارشد، را با موفقیت به پایان رساند، به عنوان «رئیس سازمان بحث و تبادل نظر اتحادیه دانشگاه کمبریج» منسوب شد.
پس از پایان دوره ریاست وی در این سازمان، تصمیم به افتتاح مغازهای در لندن کرد. آریانا همچنین در این دوران به نویسندگی علاقه مند شد. او در سال 1974 و زمانی که تنها 23 سال داشت اولین کتاب خود را با نام «زن مؤنث» منتشر کرد. این کتاب درباره نقد و بررسی جنبشهای آزادی بخش زنان و قوانین در حال تغییر دنیای زنان بود. این کتاب بسیار موفق بود و آن زمان به 11 زبان زنده دنیا ترجمه شد.
آریانا برای چاپ دومین کتابش راه سخت و ناامید کنندهای را پیمود. هر چند معمولاً انجام یک کار برای بار نخست سختتر از دفعات بعدی است، اما این موضوع در مورد آریانا برعکس بود و کتاب دوم آریانا سی و شش بار توسط ناشر رد شد. کمتر کسی وجود دارد که برای چاپ یک کتاب سی و شش بار تلاش کند و شکست بخورد، مأیوس نشود و همچنان برای موفقیت تلاش کند. بسیاری از افراد پس از چند بار شکست به این نتیجه میرسند که برای این کار ساخته نشدهاند. موفقیتهای گذشته را به شانس و اقبال ربط میدهند و دست از تلاش بر میدارند.
باورها و شخصیت افراد، نقش بسیار مهمی در نوع نگرش آنها به زندگی و نحوه برخورد آنها اتفاقات و وقایع زندگیشان دارد. همانطور که گفته شد تلاشهای مادر آریانا سبب شده بود تا او شخصیتی بسیار قدرتمند داشته باشد. این ویژگی بسیار به او کمک کرد تا در مقابل ناملایمات زندگی مأیوس نشود و به مسیر خود ادامه دهد.
آریانا هنگامی که از خاطرات خود در دوران جوانی تعریف میکرد، به داستان جالبی برخور کردیم. در دوران جوانی آریانا یک نویسنده و مفسر معروف به نام ویلیام اف باکلی او را به یک مناظره تلویزیونی دعوت کرد. ویلیام در برنامه پرمخاطب خود آریانا هافینگتون را تحقیر کرد و او را مورد انتقادهای خود قرار داد. آریانا میگوید: من آن روز در آن برنامه تلویزیونی احساس کردم که کار من تمام است. اما متوجه شدم که هیچ کس به اندازه خودم به یک برنامه تلویزیونی آن قدر اهمیت نمیدهد. به طور کلی هیچ کس به اندازه خودمان به تحقیرها و شکستها اهمیت نمیدهد و روی آنها متمرکز نمیشود.
علاقه به نویسندگی و کتابهای آریانا هافینگتون:
پس از اینکه کتاب دوم او برای آخرین بار نیز رد شد، در انتخابات توانست از طریق کمپینهای اینترنتی چیزی در حدود یک میلیون دلار پول به عنوان حمایت به دست آورد. آریانا میگوید: درست در این زمان بود که به قدرت اینترنت پی بردم.
در سال 1980 او از لندن به نیویورک سفر کرد. در این سالها نوشتن یکی از علایق او بود. در نهایت او موفق شد در سال 1981 یکی از پرفروش ترین کتابهای خود به نام «ماریا کالاس» را منتشر کرد. این کتاب داستان زندگی یک ستاره اپرا به نام ماریا کالاس بود.
کتاب بعدی آریانا هافینگتون در سال 1988 با نام «رزومه قوی» منتشر شد. این کتاب داستان زندگی پابلو پیکاسو بود. سالها بعد کتاب آریانا، ایدهای برای ساخت فیلم شد.
از دیگر کتابهای آریانا میتوان به: «خوکها زیر لب میگویند: طمع شرکتها و فساد سیاسی چگونه آمریکا را تضعیف میکند» اشاره کرد.
در سال 1994 نیز کتاب «اشتباه از نظر سیاسی» او موفق به دریافت جایزه امی شد و محبوبیت بی سابقه ای برای آریانا به همراه آورد.
زندگی خصوصی و عاشقانه آریانا:
آریانا در سال 1986 با فردی به نام مایکل هافینگتون ازدواج کرد. مایکل یکی از میلیونرهای نفتی آمریکا و وزیر امور خارجه وزارت جنگ آمریکا بود. او بعدها نماینده ایالت کالیفرنیا شد. حاصل ازدواج مایکل و آریانا دو دختر بود.
در سال 1994 مایکل به عنوان یک جمهوریخواه کاندیدای انتخابات مجلس سنا شد. در آن روزها آریانا خود شخصاً در کمپینهای تبلیغاتی، مایکل را همراهی و حمایت میکرد. با اینکه مایکل در انتخابات شکست خور، اما حضور آریانا در کنار او سبب محبوبیت سیاسی و اجتماعی آریانا در شبکههای اجتماعی، تلویزیونی و حتی شوهای تلویزیونی شد. با وجود تمام این اتفاقات، زندگی مشترک آنها تنها 11 سال دوام داشت و مایکل و آریانا در سال 1997 از یکدیگر جدا شدند.
زندگی سیاسی:
در اوایل شهرت آریانا هافینگتون، مردم بیشتر او را فردی که اظهار نظرهای سیاسی محافظه کارانه دارد می شناختند. او برای حمایت از نظرات خود به صورت منظم در برنامههای تلویزیونی شرکت میکرد. اما پس از مدتی تصمیم گرفت با پذیرش ریسک بیشتر در زندگی، موضع خود را تغییر دهد. او تصمیم گرفت در فعالیتهای زیست محیطی و فعالیتهای اصلاحاتی مختلف حضور پیدا کند.
گرایش آریانا به سیاست سبب شد تا او در سال 2003 در انتخابات فرمانداری کالیفرنیا شرکت کند. او در حالی در انتخابات شرکت کرد که یکی از رقبای شناخته شده و مشهور او آرنولد شوارتزنگر بود. او یک هفته قبل از انتخابات و پس از اطلاع از شکست احتمالیش در انتخابات، برای حمایت از یکی دیگر از کاندیدها به نام «دیویس» انصراف داد.
راهاندازی وبلاگ هافینگتون پست:
آریانا وبلاگ هافینگتون پست را در سال 2005 راهاندازی کرد. آریانا میگوید: قبل از راهاندازی این وبلاگ، خیلی از مردم میخواستند من را از این کار منصرف کنند. آنها به من میگفتند: تو کتابها، ستون اختصاصی برای انتشار مقاله در روزنامه و برنامه رادیویی خودت را داری؛ با این کار به خودت لطمه میزنی.
مردم همیشه اقدامات تو را از دید خود و بر اساس برداشتهای شخصیشان نقد و بررسی میکنند. اما نباید اجازه بدهید دیدگاههای آنها روی اهداف شما تأثیر بگذارد. حرفهای دیگران قدرت ریسک کردن را از شما میگیرد و اجازه نمیدهد اتفاقات جدید را تجربه کنید.
آریانا در سال 2005 با همکاری «کنت لرر» شریک تجاریش، وبلاگ هافینگتون پست را راهاندازی کرد و خود مدیرکل آن شد. در ابتدای راهاندازی این وبلاگ آنها بیشتر به انتشار مباحث لیبرال و جمع آوری اخبار مختلف، مطالب طنز و… میپرداختند. اما سالهای بعد مجموعه هافینگتون پست مباحث و موضوعات وسیعتری را در حوزه فعالیت خود گنجاند. این موضوعات از سیاست گرفته تا ورزش و تجارت را شامل میشد.
بعدها آریانا در کتاب «نترس» مینویسد: “این شروع، گویا تیری به قلب جادوگران بود”. این جمله کنایهای به افرادی مانند نیکی فینک نویسنده مجله LA WEEKLY بود که در یکی از شمارههای مجله خود تیتر زد: «دلایلی که هافینگتون پست شکست میخورد» و در این مقاله توضیح میدهد که سرمایهگذاری ر این وبلاگ با شکست مواجه خواهد شد و این وبلاگ به هیچ عنوان شانس موفقیت نخواهد داشت.
یکسال بعد نیکی فینک پس از مشاهده موفقیتهای هافینگتون پست، مقالهای با عنوان «هافینگتون پست یک دارائی ارزشمند برای تبادل نظر در اینترنت» منتشر کرد. و در آن توضیح داده بود که هافینگتون پست رسانهای برای انتشار اخبار موثق و بدون سانسور است. خصوصیتی که سایر رسانهها از آن اجتناب میکنند. گروه هافینگتون پست نیز با افتخار این مقاله را در وبلاگ خود منتشر کردند.
همچنین بعدها آریانا به همکاری فینک با تیم آنها خبر میدهد و میگوید: فینک شخصاً گزارشهای خود را برای انتشار در هافینگتون پست ارسال میکند و این همکاری بسیار برای ما خوشحال کننده است.
موفقیتهای هافینگتون پست:
هافینگتون پست در طی چند سال رشد سریع و چشمگیری داشته است. برای مثال در ابتدای تأسیس این نشریه، نویسندگان آن را دوستان و نزدیکان آریانا و شریکش لرر تشکیل میدادند اما با گذشت زمان کارمندان و نویسندگان جدید به تیم آنها اضافه شد. آریانا میگوید: کار را با 1500 بلاگر آغاز کردیم اما اکنون 6 هزار نفر برای نشریه هافینگتون نویسندگی میکنند. این نشریه ماهانه در حدود 40 میلیون مخاطب دارد و به طور کلی 500 میلیون در ماه بازدید عمومی دارد و هر ماه حدود 3 میلیون کامنت با موضوعات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در وبلاگ ثبت میشود.
طبق گزارشهای ارائه شده توسط این رسانه، در این موسسه 125 کارمند به صورت تمام وقت بر روی سایت کار میکنند و همچنین 20 متخصص نیز بر روی وبسایت نظارت دارند.
میزان سهم و شراکت لرر و هافینگتون از این وبلاگ مساوی است و آنها هر سال ارزش سرمایه خود را افزایش میدهند. ارزش سرمایه آنها در سال 2006 معادل 5 میلیون دلار، در سال 2008 معادل 25 میلیون دلار و در سال 2010 ارزش کلی سایت به 100 میلیون دلار رسید.
در سال 2008 وبلاگ هافینگتون پست موفق به کسب عنوان قدرتمندترین وبلاگ سال شد.
وبسایت هافینگتون پست:
آریانا نگرش منحصر به فردی نسبت به کار و زندگی دارد. او نگرشها و باورهای خود را در سال 2007 در کتاب «عشق، کار و زندگی» منتشر کرد. همین نگرشهای او نسبت به کار و زندگی سبب شد تا در سال 2013 اقدام به گسترش حوزه فعالیت خود کند و وبلاگ هافینگتون پست را به وبسایت منتقل کرد.
قبل از راهاندازی وبسایت، آریانا در سال 2011 وبلاگ خود را با قیمت بیش از 300 میلیون دلار به شرکت AOL فروخت و همچنان خود در مقام سردبیر این رسانه و مدیرعامل شرکت هافینگتون پست باقی ماند.
در ادامه این شرکت موفقیتهای زیادی کسب کرد. به عنوان نمونه دیوید وود نویسنده این شرکت جایزه پولیترز 2012 را به خاطر انتشار مقالهای در رابطه با گزارش ملی، در این وبلاگ کسب کرد. همچنین شهرت و محبوبیت این وبلاگ در سایر کشورها سبب شد تا از نقاط مختلف دنیا مخاطبان و متقاضیان زیادی داشته باشد. تیم هافینگتون پست نیز برای پاسخ به نیاز مخاطبان خود، این وبلاگ را به زبانهای کانادایی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و زبانِ چندین کشور دیگر ترجمه کردند.
این نشریه یکی از معروفترین و بزرگترین نشریههای آمریکا بوده و تاکنون موفق به کسب جوایز مهمیشده است. این نشریه محبوبیت و شهرت فوقالعادهای را در امریکا به دلیل انتشار اخبار گوناگون، مطالب طنز و محتواهای جذاب و دست اول کسب کرده است. همچنین یکی از دلایل شهرت، محبوبیت و موفقیت این نشریه، همکاری با نویسندگان مطرحی مانند دیپاک چوپرا و الک بالدوین است.
موفقیتهای شخصی آریانا هافینگتون:
مجله معروف «نیویورک تایمز» در سال 2006 آریانا هافینگتون را در لیست 100 فرد تأثیرگذار جهان قرار داد. از سال 2006 تاکنون رتبه آریانا در این فهرست ارتقاء داشته است و سال گذشته ر رتبه بیست و هشتم قرار گرفت. همچنین جایزه ویژه نشریه “فوربس” را نیز دریافت کرد.
سیزدهمین کتاب آریانا نیز در سال 2010 با عنوان «آمریکای جهان سوم؛ چگونه سیاست مداران طبقه متوسط را رها کرده و به رویای آمریکاییها خیانت میکنند» منتشر شد. او میگوید: هنگامی که سیزدهمین کتاب خودم را به اتمام رساندم با خودم گفتم دیگر کتاب نمینویسم. اما چیزی در نوشتن کتاب وجود دارد که همیشه مرا به درون خود میکشد.
چهاردهمین کتاب او در سال 2014 منتشر شد. این کتاب که با موضوع تعریف دوباره موفقیت و داشتن زندگی بهتر بود، موفق به کسب رتبه اولِ لیست پرفروش ترین های نیویورک تایمز شد.
در آگوست سال 2016 آریانا تصمیم گرفت تا به همکاری خود با هافینگتون پست خاتمه بدهد تا زمان و انرژی کافی برای راهاندازی شرکتی نوپا در زمینه بهداشت و سلامت به نام Thrive global در اختیار داشته باشد و بتواند تمام توان خود را برای توسعه استارت آب و پلتفرم دیجیتالی خود به کار گیرد.
هافینگتون زندگی بسیار پر مشغله و پر چالشی دارد. او میگوید: اصلاً تمایل ندارم از سرعت زندگیم کم کنم. هر زمان فشار کار از انگیزه و انرژی من کم میکند، به کوه میروم یا با دخترها و دوستانم زمانی را صرف میکنم. این کار به شارژ روحی من کمک میکند.
کار برای او یک نوع تفریح محسوب میشود. زیرا او عاشق کارش است و از کار کردن لذت میبرد. کار و زندگی او در هم آمیخته است. کار او بخشی مهم و حیاتی از زندگیش است. از مواجهه با چالشهای جدید لذت میبرد. زیرا او را وادار میکند تا برای آن راه حل جدیدی پیدا کند. روحیه آریانا به گونهای است که تا برای مشکل خود راه حل پیدا نکند، از پای نمینشیند.
آریانا معتقد است که زندگی برای این نیست که شما تأثیرگذار باشید. زندگی یافتن هدفی برای لذت بردن است. موفقیت نیز از نظر او یک لذت است.
دیدگاهتان را بنویسید