شروع موفقیت از کجاست؟
شاید یکی از مهم ترین سوالاتی که تقریبا تمام افرادی که تصمیم به تغییر گرفته اند با آن مواجه هستند این باشد که “شروع موفقیت کجاست؟”. چه موقع بهترین زمان برای شروع تغییر است؟ از کِی و کجا باید شروع کنیم؟
وقتی داستان موفقیت کارآفرینان بزرگ یا کسانی که تغییرات بزرگی را رقم زده اند مرور می کنیم، متوجه می شویم که تحت شرایط خاصی آنها تصمیم به تغییر گرفته اند. تعداد زیادی از آنها در برهه ای از زندگیشان، در شرایطی قرار گرفته اند که تحمل وضع موجود برای آنها بسیار سخت و یا حتی غیر ممکن شده است که این شرایط سخت به مثابه اهرمی برای آنها بوده و سبب شده تا آنها برای دست یافتن به وضعیت بهتر، اقداماتی انجام دهند.
اما آیا این کار عاقلانه ای است که منتظر بنشینیم تا اوضاع به حدی بد و غیر قابل تحمل شود که مجبور به تغییر شویم؟ اگر هیچ وقت اوضاع تا به این حد بد نشد، آیا نباید تغییر کنیم؟ بسیاری از مردم در یک شرکت به عنوان کارمند، سالهاست که فعالیت می کنند و حاضر نیستند امنیت شغلی خود را برای ایجاد کسب و کار یا شرایطی در آینده که موفقیت در آن مبهم و نامشخص است به خطر بیاندازند. در این صورت این افراد باید از رویاها و آرزوهای خود دست بردارند و به زندگی ساده خود ادامه دهند؟
با توجه به آنچه در ابتدا گفته شد، تعداد بسیار زیادی از افرادی که تغییراتی در زندگیشان ایجاد کرده اند، تحت تاثیر شرایط محیطی بد و فشار زندگی، حاضر به ترک شرایط فعلی و اقدام به ساختن آینده ای روشن برای خود شده اند. اما عده دیگری نیز هستند که زندگی عادی و امنیت شغلی خود را رها کرده اند و یا حتی زمانی که در شرایط بسیار خوبی بوده اند، برای دستیابی به وضعیت مطلوب تر از آنها دست کشیده و آینده ای دیگر را برای خود رقم زده اند. همانطور که گفته شد، ممکن است این افراد در شرایطی دست به تغییر زده باشند که وضعیت کاملا عالی و خوب است و حتی بسیاری از افراد حسرت بودن در آن موقعیت ها را میخوردند اما باز هم در این شرایط تصمیم به تغییر گرفته اند.
حال با توجه به اینها برای موفقیت باید در چه شرایط محیطی قرار داشته باشیم؟ پاسخ این سوال این است که شرایط محیطی اصلا تاثیری بر موفقیت ما ندارد. ممکن است برای برخی به عنوان اهرم موفقیت باشد اما همیشه و در همه جا نمیتوان بر روی شرایط محیطی حساب کرد. آنچه اهمیت حیاتی دارد، میزان اهمیت رویاها برای ماست.
برای درک بهتر این موضوع از شما می خواهم تکه کاغذی بردارید و تمام آنچه که دوست دارید به آنها دست پیدا کنید، چه مادی و چه معنوی را بر روی آن تکه کاغذ بنویسید. سپس از میان آنها مهم ترین خواسته هایتان را لیست کنید. منظور از مهم ترین خواسته ها، آنهایی است که حاضر نیستید تحت هیچ شرایطی از آنها دست بردارید و ادامه زندگی بدون آنها برای شما ممکن نخواهد بود. خواسته هایی که در مورد آنها به چنین نتیجه ای میرسید، یعنی خواسته هایی هستند که بدون دستیابی به آنها زندگیتان از روال عادی خارج می شود و حتما باید به آنها دست پیدا کنید، خواسته هایی است که ارزش وقت گذاشتن و صرف انرژی و زمان را دارند. بقیه خواسته ها اگر در حد یک هوس زودگذر هستند، ارزش صرف وقت ندارند. زیرا پس از شروع فعالیت و برخورد با مشکلی سخت که نیاز به کمی تلاش و انرژی دارد، دست از تلاش برخواهید داشت و کار را متوقف می کنید و در نهایت به این نتیجه میرسید که با توجه به اینکه دوست دارید به این خواسته برسید اما ارزش چنین تلاش و صرف انرژی را ندارد و در نهایت ترجیح میدهید آن را رها و به سراغ کار دیگری بروید.
با اینکه ضروری بودن خواسته ها بسیار مهم است، اما همیشه ضرورت دلیل موفقیت نیست. به عنوان مثال فرض کنید شما عاشق زندگی کردن در شهر پاریس فرانسه هستید. زندگی در این شهر برای شما ضرورت ندارد. اگر هیچ وقت هم به این شهر سفر نکنید، ادامه زندگی برای شما غیر ممکن نیست. اما اشتیاق و میل شدید شما برای زندگی کردن در این شهر به حدی است که هیچ روزی نمی توانید رویای زندگی در پاریس را از سرتان بیرون کنید و شب ها با رویای آن به خواب میروید. این میل و اشتیاق سوزان سبب میشود روز به روز به سمت هدف و رویای تان حرکت کنید. همچنین لازم است تا لحظه رسیدن به هدف، این اشتیاق را حفظ و حتی بر قدرت آن نیز بیافزایید.
برای موفقیت در هر زمینه و هر خواسته ای، وجود یکی از این دو عامل، یا حتی هر دوی آنها مورد نیاز است. هر چه خواسته ی شما ضروری تر و اشتیاق شما نیز برای دستیابی به آن بیشتر باشد، سریعتر به خواسته تان میرسید. اگر از علاقه مندی ها، خواسته ها و رویاهای تان بی خبر هستید، بهتر است تمرینی که در بالا به آن اشاره شد را به دقت انجام دهید. یعنی لیست کردن تمام خواسته ها و سپس اولویت بندی آنها از مهم ترین و ضروری ترین تا کم اهمیت ترین آنهاست.
مهم ترین خواسته ی خود را به عنوان هدف انتخاب کنید و تا می توانید دلایلی را برای دستیابی به خواسته تان بنویسید. بنویسید که چرا رسیدن به این هدف برای شما مهم است، با رسیدن به این هدف چه مزایایی برای شما ایجاد می شود. آنقدر بنویسید که آتش اشتیاق درون شما شعله ور شود. هر روز این دلایل را مرور کنید و حتی تلاش کنید بر آنها بیافزایید. به شکلی که تا رسیدن به هدف، نیرو محرکه و انگیزه بخش شما باشد. زمانی که به این نقطه از شور و اشتیاق برای حرکت به سوی هدف رسیدید، بدانید در نقطه ای قرار دارید که بهترین زمان برای شروع موفقیت است.
پس شروع موفقیت از مشخص شدن هدف شما و دلایل لازم برای حرکت به سوی آن آغاز می شود.
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام،ممنون از اشتراک دانسته ها
اشتیاق سوزان
همون گفته نانسی اندرسون درکتاب کار با اشتیاق،اشتیاق رو اینطوری توصیف میکنه که….اشتیاق تحریک احساسی قدرتمندی ست،این احساس نصیب کسانی میشود که درباره کار،یا شخص ،یا یک باور احساسی شدید دارند
شور و اشتیاق فقط احساس نیست بلکه آگاهی تعهد انرژی هم می طلبد همه افرادی که تغییری در تاریخ اجتماعی، اقتصادی، هنری و…..در دنیا به وجود آوردند افرادی بودند که نسبت به کاری که میخواستن انجام بدهند اشتیاق داشتن.
طبیعت با ایجاد اشتیاق سوزان ذهن انسان را چنان دگرگون می سازد تا مفهوم غیر ممکن را به رسمیت نشناسد و چیزی را به عنوان شکست نپذیرد.