هانس دیتر فلیک – از فرش تا عرش در یک نیم فصل
هانس دیتر فلیک (Hans-Dieter Flick) ۵۴ ساله، سر مربی تیم باشگاه بایرن مونیخ آلمان است که در مدت زمان کوتاهی که سرمربی تیم بایرن بوده، موفق به فتح 9 جام معتبر در آلمان، اروپا و جهان شده است. داستان سرمربیگری او در بایرن و آنچه در ادامه رخ داد، چیزی شبیه به یک افسانه است تا واقعیت.
این تیم سالها بود که ثبات خود را از دست داده بود و مدیران آن به دنبال جذب فردی بودند که بتواند در تیم تحول ایجاد کند و نه تنها تیم بزرگسالان، بلکه تیم پایه را نیز زیر نظر داشته باشد. پس از قهرمانی این تیم در سال ۲۰۱۳ با سرمربیگری یوپ هانکس، جوزپه گواردیولا سرمربی باواریائی ها شد. در سه سالی که او مربی بود، بایرن در آلمان نتایج قابل قبولی کسب کرد اما در اروپا حرفی برای گفتن نداشت. پس از گواردیولا نیز کارلو آنجلوتیِ با تجربه، سکان هدایت تیم مونیخی ها را به عهده گرفت که البته او نیز در اروپا در مقابل رقبای قدرتمندی چون بارسلونا و رئال مادرید، حرفی برای گفتن نداشت و خیلی زود از گردونه این رقابت ها حذف شد.
پس از آنجلوتی نیز دوباره سرمربیگری این تیم آلمانی به طور موقت به یوپ هانکس سپرده شد. با وجود بازی های درخشان اما باز هم این تیم با روزهای اوج خود فاصله زیادی داشت و در نیمه نهایی اروپا در مقابل تیم آماده ی رئال مادریدِ زیدان بازی را واگذار کرد. سران باشگاه تصمیم گرفتند به جای یک مربی قدیمی و شناخته شده، یک جوان و کسی که تیم را به خوبی میشناسد را در سِمت سرمربیگری این تیم قرار دهند. آنها نیکی کواچ را انتخاب کردند که یک بازیکن قدیمی و کسی بود که قلبش برای بایرن می تپید. نیکی کواچ پس از اینکه سکان هدایت باواریایی ها را به دست گرفت، تصمیم به جوان سازی اسکلت اصلی تیم گرفت. بازیکنان بزرگی چون فرانک ریبری و آرین روبن را که سن آنها رو به میانسالی می رفت، از تیم کنار گذاشت و گزینه های جدید و با انگیزه تری را به تیم دعوت کرد.
نتایج بایرن در دوران کواچِ جوان قابل قبول بود و در اروپا نیز نتایج خوبی کسب کرده بود. اما تیم کواچ هنوز محک جدی ای نخورده بود. زیرا در مرحله گروهی لیگ قهرمانان عموما تیم قدرتمندی وجود نداشت. تا اینکه این تیم در بوندسلیگا روند صعودی خود را از دست داد و کم کم بردهای این تیم تبدیل به مساوی شدند. نهایتا باواریائی ها در مقابل تیم نه چندان قدرتمند فرانکفورت قرار گرفت و با دریافت ۵ گل از این تیم، خشم و عصبانیت سران باشگاه را برانگیخت. پس از این بازی سران بایرن به سرعت کواچ جوان را برکنار کردند و به دنبال گزینه مناسبی برای سرمربیگری این تیم، دستیار او هانس دیتر فلیک ۵۴ ساله و بی تجربه را به عنوان سرمربی موقت بایرن قرار دادند. دیتر فلیک پذیرفت که تنها برای ۲ بازی و به صورت کاملا موقت در سِمت سرمربی قرار گیرد.
هانس دیتر فلیک در حالی سرمربی موقت بایرن شد که قبل از آن تجربه مربیگری در هیچ تیمی را نداشت و تنها به عنوان دستیار و کمک مربی در تیم های هوفنهایم، تیم ملی آلمان و ویکتوریا بیمنتال فعالیت کرده بود. پس از این دو بازی عملکرد تیم او قابل قبول و راضی کننده بود و همچنین مدیران باشگاه هنوز گزینه مناسبی برای هدایت تیم پیدا نکرده بودند. به همین دلیل مهلت او را برای چند هفته دیگر تمدید کردند. نتایج تیم فلیک در لیگ، روز به روز پیشرفت می کرد اما هنوز برای مدیران باشگاه دلیلی متقاعد کننده وجود نداشت تا یک فرد جوان و بی تجربه را به عنوان مربی تیمی بزرگ مانند بایرن، به هواداران معرفی کنند. این روند ادامه داشت تا اینکه این تیم موفق شد در لیگ قهرمانان با ۳ گل تیم قدرتمند چلسی را شکست دهد. این پیروزی بزرگ به همراه آمار فوق العاده ۳۲ گل در ۱۰ بازی با میانگین ۳٫۲ گل در هر بازی، نظر مدیران و بزرگان بایرن را به سمت این مربی جوان جلب کرد. آنها تصمیم گرفتند مهلت هانسی فلیک را تا انتهای فصل تمدید کنند.
در ضیافت پس از بازی با چلسی، کارل هاینس رومنیگه، مدیر باشگاه بایرن، به مناسبت ۵۵ سالگی هانسی فلیک، یک خودنویس به او هدیه می دهد و به او می گوید: در باشگاه بایرن با خودنویس، قرارداد های مهمی امضا می شود. از این گفته رومنیگه مشخص بود که سران باشگاه به دنبال تمدید قرارداد با وی هستند. در نهایت قرار داد این مربی جوان تا تابستان ۲۰۲۳ تمدید شد.
این مربی در ادامه موفق به کسب قهرمانی در پنج رقابت بزرگ از جمله قهرمانی در لیگ آلمان (بوندسلیگا)، جام حذفی آلمان (DFB Pokal)، لیگ قهرمانان اروپا، سوپر جام آلمان و سوپر جام اروپا شد. قهرمانی در اروپا در شرایطی رقم خورد که به دلیل شیوع بیماری همه گیر کرونا در جهان، فعالیت ورزشی همه تیم ها متوقف شده بود و پس از شروع مجدد رقابت های ورزشی این تیم با سرعت بیشتری نسبت به سایر تیم ها توانست به وضعیت ایده آل خود باز گردد.
بایرن موفق شد پس از شروع مجدد بازی ها، چلسی را در بازی برگشت نیز شکست دهد. سپس تیم قدرتمند بارسلونا را با ۸ گل شکست داد و در ادامه با کسب پیروزی مقابل لیون و پاریسن ژرمن، به عنوان قهرمان این رقابت ها جام قهرمانی را برای بار ششم در تاریخ این باشگاه بالای سر ببرد. تنها چند هفته بعد، دیدارهایی تحت عنوان سوپر جام آلمان و سوپر جام اروپا برگزار شد که بایرن توانست این جام ها را نیز به ویترین افتخارات خود اضافه کند و هانسی فلیک خود نیز در ضیافتی که برای انتخاب برترین ها ترتیب داده شده بود، توانست عنوان بهترین مربی جهان در سال ۲۰۲۰ را به دست آورد.
تا به حال به یاد ندارم که یک مربی بی تجربه و کسی که تا به حال سرمربی هیچ تیمی نبوده، بتواند با این سرعت به عنوان مربی در یک تیم مطرح و بزرگ اروپایی پذیرفته شود و سپس با نتایج شگفت انگیز خود همه را متقاعد کند که گزینه ای بهتر از او برای مربیگری در این تیم وجود ندارد. این اتفاق در درون خود، حاوی نکته ای مهم و ارزشمند است و آن این است که محدودیت تنها در ذهن ماست و هر چیزی می تواند در این دنیا اتفاق بیوفتد. چیزی که اتفاقات زندگی ما را رقم می زند، باورهای ماست. نه تجربه، نه سابقه، نه سرمایه، نه شهرت و نه هیچ چیز دیگری!
ما در هر جایگاهی که باشیم، با هر شرایطی، برای موفقیت، نیاز به باورهای قدرتمند و همراستا با خواسته مان خواهیم داشت و دیتر فلیک کسی بود که بدون تجربه و سابقه توانست به سرعت به جمع بزرگترین و پر افتخار ترین مربیان جهان وارد شود. او در صحبت های خود اعلام کرد که در راه رسیدن به این قهرمانی ها، همه چیز حتی بیماری کرونا نیز به سود ما عمل کرد. این در حالیست که بسیاری از مربیان و تیم های باشگاهی، بیماری کرونا و اتفاقات رقم خورده در سال جاری را عامل ضعف و خروج از حالت ایده آل می دانند. این نشان دهنده خواسته ای قدرتمند همراه با باورهای صحیح، در ذهن این مربی و بازیکنانش است. این عطش شدید برای موفقیت و این باورهای محرک، آنها را به سوی خواسته شان هدایت می کرد و اتفاقات زندگیشان را در جهت این خواسته رهبری می کند.
هانس دیتر فلیک در نهایت به عنوان برترین چهره ورزشی سال کشور آلمان در سال 2020 معرفی شد.
حال توجه شما را به نکته جالبی جلب میکنم. خیلی ها وقتی در مورد این مربی صحبت می کنند، شانس را عامل اصلی موفقیت او می دانند. در حالی که چیزی به اسم شانس وجود ندارد. دقیقا چیزی شبیه به این اتفاق برای فردی ایرانی به نام فرهاد مجیدی در تیم استقلال تهران رقم خورد. فرهاد مجیدی پس از برکناری استراماچونی ایتالیایی، سکان هدایت آبی های پایتخت را به دست گرفت. اما برخلاف هانس دیتر فلیک که در این شرایط تمام تمرکز خود را بر روی بازی های پیش رو قرار داد، مجیدی تمام تمرکز خود را به رفتار مدیران باشگاه و اینکه چرا با وجود او، آنها به دنبال مربی دیگر هستند و سایر مسائل حاشیه ای قرار داد و همین امر موجب شد از فرصت ایده آلی که برای مربیگری در این تیم بدست آورده بود، نتواند به بهترین شکل استفاده کند. با وجود این مثال، آیا هنوز هم اعتقاد دارید عامل موفقیت شانس است؟ یا تعهد، تمرکز و باورهای یک فرد است که تفاوت ایجاد می کند؟
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
2 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
داستان جالب و تامل برانگیزی بود.
بنظرم درسته که آقای فلیک تجربه ی شخصی و مستقیم به عنوان سرمربی نداشتن، اما در مسیری زندگی و تایمشون رو گذاشته بودن که بطور مستقیم درگیر فوتبال بودن و از درون نظاره گر بازیهای مختلف و تاکتیکهاش بودن.
از طرفی این رو کاملا قبول دارم که احتمالا ذهنشون اصلاح گر و بهینه کننده ی روشهای مختلف بازی نیز بوده و برخی از تاکتیکها رو ترکیب کردن، برخی رو اصلاح کردن، برای برخی دیگه نوآوری به کار بردن و چیزی رو درنهایت ساختن که خودشون میخواستن.
از طرفی آپشنی بعنوانِ انگیزه ی بسیار بسیار زیاد برای اثبات خودش رو هم باید بهش اضافه کنیم.
مواردی که اشاره کردید بسیار جذاب بود، ولی دارم فکر میکنم که اگر آقای فردوسی پور هم فرصتی براشون پیش بیاد که بهشون پیشنهاد سرمربی گری بشه بدلیل پیش زمینه ی بسیار قدری که از سرمربی های دیگه دارن و آنالیزهای حرفه ای بازیها و … یکی از آپشنهای فوق العاده خوب برای هر تیمی میتونن باشن، با اینکه خودشون بصورت مستقیم تجربه ی مربی گری ندارن.
بنظرم تجربه نباید مستقیم باشه، ذهن فعال خیلی کمک کننده ست که در کنار آمادگی ذهنی بالهای پرواز میتونن باشن، اما فقط بالها برای پرواز کافی نیستن، تجربه ی پرواز، تجربه ی محیطهای پرمخاطره و عکس العملهای پخته در حین پرواز و … خیلی مهمه! پرنده میتونه اوج بگیره اما توی اوج هم باید بدونه چطوری میتونه خودشو کنترل کنه.
خلاصه متنتون عالی بود و خیلی لذت بردم.