مثالی برای درک بهتر قانون جذب
سالهاست که از انتشار فیلم راز می گذرد و افراد زیادی با مفهوم قانون جذب آشنا شدند. عده ای آن را رد کردند، عده ای آن را بررسی کرده و سپس رها کردند و عده ای نیز آن را پذیرفته و با آن زندگی میکنند. اما واکنش من، شما و افراد دیگر هر چه که باشد، در نهایت همه ما مجبور به پذیرش آن هستیم. ما در این جهان مهمان هستیم و چاره ای جز پذیرفتن قوانین صاحبخانه نداریم. اگر بر خلاف قوانین رفتار کنیم، مجازات خواهیم شد. پس انتخابی در کار نیست. برای داشتن یک زندگی خوب ما ناچار به پذیرش قانون جذب هستیم. در این مقاله از یکشو تلاش می کنیم با بیان یک مثال قانون جذب و سایر قوانین مرتبط با آن را توضیح بدهیم. در ادامه با ما همراه باشید.
ضرورت قانون جذب
قانون جذب یک قائده کلی و جهان شمول برای تمام موجودات هستی است. تنها برای گروه و دسته ای خاص نیست و کسی نمی تواند از آن فرار کند. انسان با استفاده از این قانون می تواند هر چه می خواهد به سوی خود جذب کند. برای درک بهتر قانون یک کابوی را تصور کنید که طنابی را به دور سر خود چرخانده و سپس به سوی هدف خود پرتاب می کند. هنگامی که طناب به هدف اصابت کرد و آن را گرفت، سپس طناب را به سمت خود می کشد. آنقدر به کشیدن ادامه می دهد تا هدف را کاملا به نزدیک خود منتقل کرده و سپس آن را در اختیار بگیرد. قانون جذب نیز نقش این طناب را ایفا می کند.
هر فرد دارای ذهنی خلاق است که می تواند به موضوعات مختلف بیاندیشد. با اندیشیدن به هر چیز یا توجه کردن به آن، طنابی از ذهن ما به سوی آن هدف پرتاب می شود و آن را در اختیار می گیرد. حال برای اینکه ما آن هدف را کاملا در اختیار بگیریم، لازم است تا مانند طنابی که در دستان کابوی قرار داشت، هدفمان را حفظ کرده و آن را به سوی خود بکشیم و تا زمانی که هدفمان را کاملا تصاحب نکرده ایم، دست از کشیدن برنداریم.
در واقعیت ما برای دریافت هدفمان نیاز به این داریم که تا زمان رسیدن به هدف دست از توجه کردن به آن برنداریم. هرگاه توجه و تمرکز ما از روی هدف برداشته شود، مانند این است که آن کابوی طناب را رها کند. در این صورت حیوان از دست او فرار می کند. پس حفظ تمرکز تا لحظه رسیدن به هدف لازم و ضروری است.
نحوه تاثیر قانون باورها
باورهای ذهنی مانند عینک هایی هستند که بر چشم می زنیم. اگر عینک ما سبز باشد همه جا را سبز خواهیم دید. اگر عینک ما پر از لکه و کثیفی باشد، ما نیز همه جا را کثیف خواهیم دید. باورها نیز مانند همان عینک ها هستند. اگر عینک فقر و بدبختی بر چشم داشته باشیم، تنها فقر و بدبختی خواهیم دید و تا آن عینک را از چشم برنداریم، نمی توانیم ثروت و تعنم موجود در جهان را ببینیم. آن کابوی اگر بخواهد ثروت را هدف بگیرد اما عینک فقر بر چشم داشته باشد، نمی تواند ثروت ها و فرصت های ثروت آفرین را ببیند تا آنها را هدف بگیرد. پس برای موفقیت لازم و ضروریست که باورهایی مثبت داشته باشیم.
برای اینکه سلامتی را جذب کنیم باید باور داشته باشیم که سلامتی هست و ما نیز می توانیم سلامت باشیم، تا جهان افراد سالم و راه های رسیدن به سلامتی را به ما نشان دهد. سپس با توجه کردن به آنها، سلامتی را هدف قرار داده و با حفظ تمرکز و توجه بر هدف سلامتی، آنها را به سوی خود جذب کنیم.
به کار گیری قانون تکامل
ابتدا یک سلول رشد می کند، بزرگ شده و به دو سلول کوچک تقسیم می شود. سپس دو سلول هر یک بزرگ شده و سپس تقسیم می شوند. حاصل تقسیم آنها چهار سلول است. این روند آنقدر تکرار می شود که پس از 9 ماه همان یک سلول به یک نوزاد کامل و سالم تبدیل شده و سپس از مادر خارج می شود. تمام رشد و زایش موجود در این جهان از این قائده و قانون پیروی می کنند. هیچ افزایش و پیشرفتی در جهان را نمی توانید بیابید که از قانون میتوز تبعیت نکند. انسان ها نیز برای پیشرفت باید از قانون تکامل و میتوز پیروی کنند.
یک کارمند ساده که میخواهد ثروتمند شود، اما از قانون تکامل و میتوز خبر ندارد، اینگونه می اندیشد که هر ماه اگر نیمی از حقوقش را هم پس انداز کند، در طی سالها حتی توان خرید چند متر از یک خانه معمولی با قیمت کنونی را هم نخواهد داشت. اما فردی که قانون تکامل و میتوز را درک کرده است می داند همه چیز ابتدا از به هم پیوستن مقادیر اندک و رشد متوالی شروع می شود. مبالغ کوچک ابتدا به سختی جمع می شوند و پس از چندین ماه رقم چشمگیری را به وجود نمی آورند. اما همچنان که این روند ادامه پیدا می کند و ذهن بر ثروت تمرکز می کند، کم کم راه های مختلف و فرصت ها برای کسب ثروت بیشتر بر سر راه فرد قرار می گیرند. سودها و درآمدهای جدیدی برای او ایجاد می شوند که در گذشته از آنها بی خبر بود.
تا زمانی که فرد این منبع ذخیره شده را در اختیار دارد و پیوسته به آن می افزاید، این رشد ادامه پیدا خواهد کرد و برای آن انتهایی نیست. هیچ محدودیتی برای رشد و پیشرفت وجود ندارد مگر اینکه ذهن خود فرد با باورهای محدود کننده جلو رشد آن را بگیرد.
نقش حرکت و اقدامات عملی در قانون جذب
قانون جذب تلفیقی از به کارگیری نیروهای ذهنی و اقدامات عملی است که در کنار هم منجر به جذب خواسته ها می شود. استفاده از مثال هایی شبیه به آنچه در این مقاله بیان شد و تاکید بیشتر بر اهمیت جنبه ذهنی قانون جذب در فرآیند دستیابی به خواسته اینگونه در ذهن تداعی می کند که کل این فرآیند تماما ذهنی بوده و هیچ اقدام عملی برای دستیابی به هدف لازم نیست. در حالی که دستیابی به اهداف نیازمند هماهنگی دو جنبه ذهنی و عملی است. دستیابی به اهداف صرفا با تلاش های سخت فیزیکی و بدون برنامه ریزی ذهنی امکان پذیر نیست و همچنین برنامه ریزی ذهنی نیز به تنهایی نتیجه ای به بار نخواهد آورد. برای کسب نتیجه از قانون جذب نیاز به هماهنگی این دو جنبه هست. یعنی ابتدا با ایجاد باورهای صحیح خود را در مدار فرصت های مناسب قرار دهیم. سپس با تمرکز بر این فرصت ها و توجه به آنها، اهدافمان را به نزدیک خود آورده و سپس با اقدامات عملی مناسب، آنها را تحت اختیار خود درآوریم.
دیدگاهتان را بنویسید